در کتاب «عکاسی، بالون سواری، عشق و اندوه» جولین بارنز میگوید عشق مانند بالون سواری است. هرچقدر به ارتفاع بالاتری برسیم، لذت بیشتری را تجربه خواهیم کرد؛ اما ارتفاعات زیاد سوی تاریکی هم دارد. هرچقدر بالاتر برویم، در اثر سقوط درد و رنج بیشتری را متحمل میشویم. (این کتاب، یک کتاب غیر علمی است اما در بسیاری از مواقع تشبیه مسائل زندگی به موقعیتهای سادهتر، در درک شرایط به ما کمک میکند.)
همه ما در زندگی بلیطی برای بالون سواری یا همان تجربه عشق داریم. اگر تصمیم گرفتیم از بلیط استفاده کنیم باید هزینه و درد سقوط را به عنوان سوی تاریک تجربه این لذت در نظر بگیریم. سقوط در عشق، به معنای پایان رابطه عاشقانه است. این پایان لزوما به معنای قطع رابطه با پارتنر یا طلاق نیست و گاهی میتواند به دلیل فوت شریک عاطفی باشد. اگر از بلیط بالون سواری خود استفاده کردهاید و اکنون در حال تجربه درد سقوط هستید، محتوای این مقاله به شما کمک خواهد کرد؛ در ادامه به توضیح بیشتر این موقعیت و راهکارهایی برای تسهیل گذر از آن میپردازیم.
اتمام رابطه عاشقانه، امری طبیعی اما فرساینده و دردناک
وقتی جداییها اتفاق میافتد حس میکنیم در دریای تاریکی از درد غرق شدهایم. درماندگی زمانی شروع میشود که ما قادر به شنا کردن نیستیم و سعی میکنیم بفهمیم چگونه به زندگی خود ادامه دهیم. ما میخواهیم درد جدایی زودتر تمام شود اما مانند هرچیز دیگری، غلبه به دلشکستگی نیز فرآیندی است که زمان خود را میطلبد. ولی راهکارهایی وجود دارد که به ما کمک میکند از این دوران کمی بهتر گذر کنیم و آشنایی بیشتری نسبت به درد اتمام رابطه پیدا کنیم.
راهکارهایی برای پاسخ به سوال چگونه عشقمان را فراموش کنیم؟
در این بخش راهکارها و نکتههایی را برای سوال «چگونه عشقمان را فراموش کنیم؟» بیان میکنیم. اما آیا این راهکارها معجزه خواهند کرد؟ یا فرمولی جادویی میتوان یافت؟ جواب منفیست. در حقیقت هدف اصلی، افزایش آگاهی نسبت به این موقعیت است.
۱. ما برای خداحافظی به زمانی برای سوگواری احتیاج داریم
رابطه بین انسانها، مشابه کودکی است که با آغاز رابطه متولد میشود. نیازهای این کودک توسط دو طرف رابطه تامین میشود و کم کم شروع به رشد و بالندگی میکند. جدایی و از دست دادن شریک عاطفی مساویست با مرگ این کودک. پس طبیعی است که این ناکامی و از دست دادن به زمانی برای سوگواری نیاز دارد. اگر به تازگی با درد پایان رابطه رو به رو شدهاید به خودتان زمان بدهید. سوگواری پروسهای دردناک و در بسیاری از مواقع زمانبر است. (منبع: کتاب تکههایی از کل منسجم)
۲. بگذاریم هیجانات مختلف در بدنمان جریان یابند
در اینجا هیجان، به معنای حسی که موقع سقوط آزاد تجربه میکنیم نیست! هیجانات در علم روانشناسی معنای متفاوتی دارند و انواع مختلفی را شامل میشوند؛ به عنوان مثال هیجان خشم، غم، ناامیدی، خوشحالی، امیدواری، حسادت، اضطراب و …. اکثر ما این هیجانات را به دو دسته خوبها و بدها تقسیم میکنیم و از تجربه هیجانات منفی فرار میکنیم؛ یا در صورت تجربه هیجاناتی که در دسته بدها قرار میگیرند به خودسرزنشی دست میزنیم.
اما باید بدانیم هیجان خوب و بد وجود ندارد و بهترین راه در مواجهه با تمام هیجانات این است که بگذاریم در بدنمان جریان یابند. هیجانها به هیچ عنوان آسیب زننده نیستند و بخشی از دنیای درونی ما را تشکیل میدهند. در حقیقت این هیجانات با ما زاده شدهاند و به ما کمک میکنند تا بتوانیم از دردها و مشکلات دنیا گذر کنیم.
وقتی با درد پایان رابطه رو به رو میشویم و با تلاش برای فراموش کردن دست به گریبانیم ممکن است در یک لحظه هیجان خشم به سراغمان بیاید و در لحظهای دیگر هیجان غم را ببینیم که شانه به شانه ما حرکت میکند. فرار نکنیم! بگذاریم خشم یا غم در تک تک سلولهای بدنمان جریان یابد و خود را از تجربه آن منع نکنیم. هیجانات سرکوب شده در بلند مدت روی هم انباشته میشوند و به روان انسان آسیب زیادی وارد میکنند. (منابع: کتاب تکههایی از کل منسجم ـ اپیزود هراس از احساس از پادکست رادیو راه مجتبی شکوری)
۳. خداحافظی را به تعویق نیندازیم
همانطور که گفته شد خداحافظی با رنج و درد زیادی همراه است اما نباید از آن فرار کنیم. حقیقت این است که فرار کردن به ما کمکی نمیکند. دردهایی که معلق نگه داشته میشوند و سعی در به تعویق انداختن آنها داریم، به مرور به رنج تبدیل میشوند. جایی باید پروندههای نیمه بسته را کامل ببندیم تا عذابش کمتر شود. خداحافظی را که شروع کنیم تا چند وقت غمگین خواهیم بود اما بعد از آن داستانهای جدیدی را تجربه خواهیم کرد. (منبع: کتاب تکههایی از کل منسجم)
در نتیجه اصل «پذیرش» در اینجا اهمیت زیادی پیدا میکند. هیچ راهی برای دور زدن غم و ناراحتی وجود ندارد. ممکن است انکار درد، وسوسه انگیز به نظر بیاید یا امید به احیای رابطه، ما را از پذیرش حقیقت دور کند اما باید بدانیم قدم اول برای گذر از مشکلات «پذیرش» است.
۴. از چیزهایی که ما را به یاد شریک عاطفیمان میاندازد دوری کنیم
هر عاملی که منجر به یادآوری خاطرات شود، حس اندوه، دلتنگی و پشیمانی را در ما بیدار میکند. پس باید از هرچیزی که ما را به یاد رابطه قدیمیمان میاندازد دوری کنیم؛ حداقل به طور موقت. به عنوان مثال:
- وسایل یا هدایایی که یاد رابطه پایان یافته را زنده میکند، باید دور انداخته شود. اگر فکر میکنیم نمیتوانیم آنها را دور بریزیم، راه حل جایگزین، جمع آوری وسایل و سپردن آنها به یکی از دوستان نزدیک است.
- از مکانهایی که خاطرات گذشته را یادآوری میکند، دوری کنیم.
- در فضای مجازی، از دنبال کردن یا پیگیری شریک عاطفی بپرهیزیم. حذف شماره تلفن یا مسدود کردن راههای ارتباطی نیز بسیار حائز اهمیت است؛ زیرا از وسوسه برقراری مجدد ارتباط جلوگیری میکند.
- تا حد امکان از دیدار مجدد شریک عاطفی دوری کنیم؛ زیرا این امر ممکن است منجر به یادآوری خاطرات گذشته شود و میل به احیای رابطه یا فرار از غم خداحافظی را در ما بیدار کند.
۵. روابط دیگر خود را در اولویت قرار دهیم
پس از پایان رابطه، در معرض هجوم افکار منفی قرار میگیریم؛ به عنوان مثال ممکن است بیش از حد از خودمان انتقاد کنیم. مبارزه با این افکار در تنهایی و خلوت دشوارتر میشود. بنابراین سپری کردن زمانهایی در کنار خانواده یا دوستان، میتواند ما را از خلوت و حمله افکار آزار دهنده نجات دهد.
۶. علائق و سرگرمیهای جدید کشف کنیم
یکی از راههای مناسب برای پر کردن زمانهای خالی، پرداختن به علائق و کشف سرگرمیهای جدید است. در نتیجه، تمرکز بر بهبود زندگی، میتواند به ما برای گذر از این دوران کمک کند. به عنوان مثال یادگیری ساز جدید، آموزش زبان، گردش و تفریح در طبیعت میتوانند فعالیتهای مناسبی باشند.
۷. میتوانیم برای شخص مورد نظر نامه بنویسیم
تاثیر نوشتن را نباید دست کم بگیریم. یکی از راهکارهای مناسب برای تسهیل تحمل درد فراموشی، نوشتن نامه به شریک عاطفی سابقمان است. در این نامه، میتوانیم احساسات خود را بازگو کنیم، بگوییم چه آسیبهایی دیدهایم و چه رفتارهایی منجر به قطع رابطه شده است. انتقال کلمات و افکار ذهنی به کاغذ، از فشار درونی میکاهد و به آرامش ما کمک میکند. البته نکته مهم اینجاست که نامه ارسال نخواهد شد و هدف، تخلیه فشار ذهنی است.
۸. با فعالیت بدنی، میتوانیم ذهن و روحیه خود را تقویت کنیم
ورزش یک راه فوق العاده برای شروع احساس خوب نسبت به خود، پس از تجربیات دشوار است. نه تنها ارزان و سرگرم کننده است، بلکه ثابت شده که خلق و خو را تقویت و با افسردگی بالینی مبارزه میکند. همچنین اگر به آن پایبند باشیم؛ متوجه تغییراتی در ظاهر و احساس خود خواهیم شد و در نهایت منجر به افزایش اعتماد به نفس میشود. (اعتماد به نفسی که در اثر ناکامی در رابطه آسیب دیده است.)
علاوه بر این ورزشهای تیمی یا کلاسهای گروهی مانند یوگا، راه خوبی برای ملاقات با افراد جدید است. یکی دیگر از مزایای فعالیتهای خارج از منزل، تعامل با دنیای طبیعی، برخورداری از هوای تازه و افزایش آرامش شخصی است.
۹. برای زندگی در زمان حال تلاش کنیم
یکی از حالات طبیعی پس از پایان رابطه، محصور ماندن در گذشته است. به عنوان مثال ممکن است به طور مداوم اشتباهات خود را مرور کنیم یا به کارهای نادرست و آسیب زننده طرف مقابل فکر کنیم. اما حقیقت این است که گذشته غیرقابل تغییر میباشد و پذیرش گذشته با تمام کاستیها و اشتباهات، بسیار مفیدتر از مرور دائم آن است.
تمرین ذهن آگاهی یکی از راههای مفید برای حضور در زندگی روزمره است. یعنی از افکاری که در ذهنمان جاری هستند آگاهی پیدا کنیم و در حین تجربه کردن، آنها را بشناسیم. علاوه بر این نباید خود را به خاطر افکار شناسایی شده سرزنش یا قضاوت کنیم.
۱۰. در صورت لزوم به درمانگر مراجعه کنیم
اروین یالوم در کتاب رواندرمانی اگزیستانسیال میگوید اتمام یک رابطه میتواند ترس از مرگ را در وجود ما بیدار کند. شاید با خود فکر کنید که پایان رابطه و مرگ، تجربههایی بسیار متفاوت و دور از هم هستند. اما باید با مفهومی تحت عنوان «خرده مرگ» آشنا شویم. ترس از مرگ یکی از ترسهای بنیادی در ناخودآگاه انسان است. در زندگی موقعیتهایی وجود دارد که برای ناخودآگاه انسان تجربهای مشابه مرگ را پدید میآورد؛ اما در مقیاسی بسیار کوچکتر. به این تجربیات «خرده مرگ» گفته میشود.
اتمام یک رابطه عاطفی مساویست با مردن در قلب طرف مقابل. در نتیجه این موقعیت میتواند بسیار سختتر از آنچه تصور میشود، باشد و آسیبهای عمیقتری به روان انسان وارد کند. بنابراین اگر برای هضم درد ناشی از پایان رابطه، با مشکل رو به رو شدیم؛ مراجعه به درمانگر یکی از موارد بسیار مهم است. (پادکست رواق: پادکستی با موضوع رواندرمانی اگزیستانسیال و بررسی آثار اروین یالوم)
جمع بندی
در زندگی تمام ما انسانها «از دست دادن» یک مسئله طبیعی و پرتکرار اما دردناک است. دندانهای شیری خود را از دست دادهایم و دندانهای دائمی جای آن را گرفتهاند. معلم کلاس اول را از دست دادهایم و معلم دیگری به دست آوردهایم. در ازای از دست دادن کودکی، بزرگسالی را دریافت کردهایم. در نهایت این از دست دادنها، ما را به آنچه زندگی نام دارد نزدیکتر کردهاست. هرچقدر زندگی را واقعیتر حس میکنیم، برای از دست دادنها کمتر پریشان میشویم. در نتیجه، داستان دلشکستگیها و از دستدادنها، شبیه داستان واکسینه شدن ما در مقابل حقیقت است. اگر از این دیدگاه به ناکامیهایمان نگاه کنیم، قدرت تاب آوری بیشتری خواهیم داشت.
در مقاله چگونه عشقمان را فراموش کنیم تلاش بر این بود که با افزایش آگاهی نسبت به این موقعیت، کمی بهتر از این دوران سخت عبور کنیم.
آیا تا به حال از دست دادن شریک عاطفی را تجربه کردهاید؟
تجربیات خود را با ما در میان بگذارید.
منابع:
کتاب تکههایی از کل منسجم نوشته پونه مقیمی
پادکست رادیو راه مجتبی شکوری
۲ پاسخ
خیلی دوران سختیه.
منم در نهایت به روانشناس مراجعه کردم تا بهتر شدم
خوشحالیم 🙂