دلایل سرد شدن رابطه عاطفی

دلایل سرد شدن رابطه عاطفی

همه ما داستان‌های کلاسیک عاشقانه را شنیده‌ایم. در این داستان‌ها وقتی عاشق و معشوق به وصال یکدیگر می‌رسند، جمله پایانی این است :« و آن دو به خوبی و خوشی، سالیان سال در کنار هم زندگی کردند.» بنابراین ممکن است این تصور در ذهن ما شکل گرفته باشد که پس از رسیدن به معشوق، تمام مشکلات برطرف می‌شود و ما تا پایان عمر، در کنار شریک عاطفیمان خوش و خرم زندگی خواهیم کرد. این تصور ذهنی بسیار مخرب است؛ زیرا موجب می‌شود در صورت رویارویی با اولین مشکلات یا تعارض‌ها در رابطه، با این سوالات مواجه شویم :«اگر این فرد، شخص مناسبی برای من نباشد چطور؟» یا «رابطه ما از اول هم اشتباه بود، وگرنه این مشکلات وجود نداشت.»

 

 

در این مقاله به طور مفصل درباره تصورات ذهنی اشتباهی که از رابطه عاشقانه داریم، صحبت می‌کنیم و به دلایل سرد شدن رابطه و کم‌رنگ شدن صمیمت می‌پردازیم. بنابراین اگر فکر می‌کنید رابطه شما، رنگ و بوی اوایل آشنایی را ندارد و در مقایسه با روابط دیگران، از شور و حرارت برخوردار نیست، حتما تا انتهای مقاله با ما همراه باشید.

سه باور اشتباه درباره عشق

در بخش اول می‌خواهیم سه نکته اساسی درباره عشق را بیان کنیم. در بسیاری از مواقع، نا امیدی ما نسبت به رابطه عاشقانه‌ای که داریم، ناشی از اشتباه بودن رابطه یا شریک عاطفی نیست؛ بلکه به خاطر تصورات اشتباهی است که درباره عشق داریم. مواردی که در این بخش بیان می‌کنیم، درک متفاوتی به ما می‌دهد و باورهای اشتباهمان را اصلاح می‌کند.

۱. عشق به معنای سازگاری نیست

زمانی که عاشق می‌شویم، در ابتدا معشوق را سراسر خوبی و زیبایی می‌بینیم. در اوایل رابطه، شریک عاطفی از نظر ما، هیچ نقصی ندارد و حس شور و هیجان زیادی را تجربه می‌کنیم. اما باید بدانیم عشق به معنای سازگاری نیست و عاشق شدن هم به این معنا نیست که معشوق حتما همسر یا شریک عاطفی خوبی خواهد بود. برای برقراری یک رابطه سالم و زیبا، قلب و عقل هر دو باید در کنار هم باشند.

عشق به معنای سازگاری نیست

۲. عشق، مشکلات بنیادین ما را برطرف نخواهد کرد

  • وعده کمال در عشق

استفاده از واژه «نیمه گمشده» برای بیان معشوق، این تصور ذهنی را در ما ایجاد می‌کند که یافتن شریک عاطفی، مساویست با کامل شدن؛ زیرا او نیمه دیگر ما است، بنابراین تمام نقاط ضعف یا زخم‌های ما در کنار او بهبود و تسکین خواهد یافت. اما باید بگویم، وعده کمالی که در عشق داده می‌شود، یک افسانه است. مشکلات بنیادینی که در خود احساس می‌کنیم و زخم‌ها و ضعف‌هایی که در عمق وجودمان لانه کرده‌اند، با بهترین روابط عاشقانه هم لزوماً از بین نخواهند رفت. این فقط ما هستیم که می‌توانیم برای بهبود خود و ترمیم زخم‌‌هایمان قدم برداریم. خراب کردن لانه‌ی اضطراب‌های درونی یا آگاهی نسبت به مشکلات بنیادین، تنها در دست خودمان است.

  • انتظارات غیر واقع بینانه

داشتن انتظارات واقع بینانه و درست، به کیفیت روابط ما کمک می‌کند. به عنوان مثال اگر از یک کودک پنج ماهه انتظار داشته باشیم راه برود، مسلما این انتظار هیچ‌گاه برآورده نخواهد شد و مایوس می‌شویم. ترمیم تمام زخم‌های درونی و رسیدن به کمال در کنار معشوق، مانند مثال قبل یک انتظار غیر واقع بینانه است و ما را نسبت به رابطه مایوس خواهد کرد. مثلاً ممکن است انتظار داشته باشیم شریک عاطفیمان تمام تنهایی ما را پر کند در صورتی که تنهایی یک امر وجودی است و در بهترین روابط عاشقانه هم بخشی از ما همچنان تنها خواهد بود. شعر احمد شاملو به خوبی بیانگر این موضوع است :«کوه‌ها باهم‌اند و تنهایند… همچون ما باهمانِ تنهایان…»

یا ممکن است انتظار داشته باشیم که همیشه توسط شریک عاطفی درک شویم اما حتی در بهترین روابط هم بخشی از ما درک نشده باقی خواهد ماند. اگر انتظارات خود را اصلاح نکنیم، ممکن است فکر کنیم شریک عاطفی فرد مناسبی برای ما نیست. بنابراین همواره در جستجوی شخصی خواهیم بود که بتواند تنهایی ما را کاملاً پر کند یا در آرزوی رابطه‌ای باشیم که همیشه از جانب طرف مقابل درک شویم؛ غافل از این‌که همچین رابطه‌ای وجود ندارد و مشکل اصلی، انتظارات نادرست و غیر واقع بینانه‌ی ماست.

انتظارات غیر واقع بینانه، یکی از دلایل سرد شدن رابطه است.

۳. عشق فقط یافتنی نیست

تا به حال از یک گیاه نگهداری کرده‌اید؟‌ گیاهان آپارتمانی به مراقبت زیادی نیاز دارند؛ آبیاری باید به موقع و منظم انجام شود تا گیاه دچار شوک و توقف رشد نشود. هر گیاهی نیاز نوری متفاوتی دارد و باید به طور منظم کودهای لازم را به گیاه برسانید تا جوانه‌های جدید نمایان شوند و گیاه شاداب باشد. گاهی آفت‌های مختلف، برگ‌ها یا ریشه گیاه را درگیر می‌کنند و باید هرکدام را به روش مخصوص خود درمان کنید. رابطه عاشقانه مانند نگهداری از یک گیاه است. نمی‌توانید آن را به حال خود رها کنید و انتظار داشته باشید سرسبز باشد. بر خلاف چیزهایی که درباره عشق گفته می‌شود، عشق فقط یافتنی نیست، بلکه ساختنی است. 

رابطه به مراقبت و رسیدگی نیاز دارد. بر خلاف داستان‌های عاشقانه، با رسیدن به معشوق، سختی‌ها پایان نخواهد یافت؛ بلکه مسئولیت ساختن رابطه سالم از این‌جا آغاز می‌شود. بنابراین باید نسبت به این مسئولیت آگاه باشیم و بدانیم رشد و بالندگی رابطه، نیازمند توجه و رسیدگی است.

دلایل سرد شدن رابطه عاطفی

در این بخش، به تعدادی از دلایلی که ممکن است صمیمیت را در رابطه کاهش دهد و در نهایت به سرد شدن رابطه عاطفی منجر شود، می‌پردازیم.

۱. بی اعتنایی به خواسته‌های شریک عاطفی

در هر رابطه عاطفی، هرکدام از طرفین رابطه، درخواست‌هایی از فرد مقابل دارند که به آن‌ها درخواست‌های عاطفی گفته می‌شود. به عنوان مثال «یک لیوان آب به من بده.» می‌تواند یک درخواست عاطفی باشد؛ یا «دوست دارم در هفته حداقل یک بار باهم به پیاده روی برویم.» نمونه دیگری از این درخواست‌ها است. در نتیجه تمام درخواست‌‌های کوچک و بزرگی که طرفین رابطه از یکدیگر دارند، اهمیت دارد. زمانی که به طور مداوم به این درخواست‌ها بی‌اعتنایی شود، به مرور زمان رشته‌های صمیمیت پاره می‌شود و رابطه به سمت سرد شدن پیش می‌رود. بنابراین بسیار مهم است که درباره درخواست‌های عاطفی، با فرد مقابل صحبت کنیم. به او بگوییم چه خواسته‌هایی برای ما اهمیت دارد و از او نیز بخواهیم خواسته‌های خود را بیان کند. تلاش در جهت انجام این درخواست‌ها، می‌تواند از سرد شدن رابطه جلوگیری کند. (البته شاید همیشه نتوانیم با گفتگو نسبت به این خواسته‌ها آگاه شویم و ممکن است لازم باشد به روانشناس یا درمانگر مراجعه کنیم.)

بی اعتنایی به درخواست‌های عاطفی، یکی از دلایل سرد شدن رابطه عاطفی است.

۲. محبت و نگرانی افراطی با هدف نادرست

شاید فکر کنیم محبت کردن همیشه راه‌گشا است؛ حتی اگر افراطی باشد. اما گاهی محبتی که می‌ورزیم، رنگ و بوی افراط و کنتر‌ل گری می‌گیرد و می‌تواند یکی از دلایل سرد شدن رابطه عاطفی باشد. یعنی سعی می‌کنیم بیش‌ از حد محبت کنیم و با نگرانی زیاد، مدام حضور داشته باشیم؛ با این هدف که حواسمان به تمام زندگی، افکار و تصمیم‌های طرف مقابل باشد. ولی باید بدانیم که با این نوع محبت کردن در حقیقت شعور شریک عاطفیمان را زیر سوال می‌بریم. یعنی می‌خواهیم این پیام را برسانیم «ببین من چقدر نگران تو هستم و محبت می‌کنم؛ پس حالا که دائم نگرانم، همیشه همه چیز را برایم توضیح بده و همیشه جلوی جشمم باش تا مطمئن باشم حالت خوب است.» اما آیا این رفتارها، کنترل گری‌ در لباس محبت نیست؟

علاوه بر این هر فرد بخشی از خودش را پنهان می‌کند و این طبیعی است. همان‌طور که ما هم گاهی بخش‌هایی از وجودمان را پنهان می کنیم. پنهان بودن بخشی از زندگی است. رابطه محل کشف و جستجو نیست بلکه محل آرامش است. باید به خودمان یادآوری کنیم که آدم‌ها برای امنیت، دوست‌داشتنی بودن و درک شدن وارد رابطه می‌شوند؛ پس سعی نکنیم مدام در حال کشف طرف مقابل باشیم.

۳. مبتلا بودن به تردید

مردد بودنِ مداوم، رنجی عمیق است. همه ما در زندگی دو راهی‌های سختی را تجربه کرده‌ایم و گاهی برای این‌که تصمیم نگیریم،‌ به گذر زمان متوسل شده‌ایم و فکر می‌کردیم، گذر زمان می‌تواند ما را از مسئولیت تصمیم‌گیری نجات دهد. در روابط عاشقانه هم ممکن است سر و کله‌ی تردید پیدا شود و مدام به ما بگوید «مطمئنی این رابطه درست است؟‌ اگر این آدم فرد مناسبی برای تو نباشد چطور؟» در این صورت اجازه نمی‌دهیم شریک عاطفی به قلب ما وارد شود و شاید نتوانیم مهری عمیق و صمیمیتی آرام را تجربه کنیم. معمولا آدم‌هایی که با تردید در رابطه مانده‌اند، مدام با خشم یا افسردگی با طرف مقابل برخورد می‌کنند. لذت عمیق حس کردن زندگی و رابطه عاشقانه را با تردید از خودمان نگیریم.

اما چرا تردید به سراغمان می‌آید؟ هنگامی که تازه وارد یک رابطه عاشقانه شده‌ایم، نوعی شوق کشف کردن در ما وجود دارد؛ یا می‌توان گفت بُهت و شگفتی اولیه ما را در بر می‌گیرد. این شوق اول رابطه، محرکی برای ایجاد صمیمیت است. وقتی زمان می‌گذرد، فرآیند کشف فرد مقابل تمام می‌‌شود و متوجه می‌شویم او هم مانند ما و دیگران انسانی آسیب پذیر و معمولی است.

نکته مهم این‌ است که در هر رابطه‌ای افت شعف وجود دارد. پس از این‌که محرک‌های اولیه برای ایجاد صمیمیت از بین رفت، مسئولیت ایجاد رشته‌های صمیمیت بر عهده طرفین رابطه قرار می‌گیرد. ناآگاهی نسبت به این‌ نکته موجب می‌شود فکر کنیم که شاید فرد مقابل مناسب ما نیست یا شاید واقعا این عشق نباشد؛ زیرا به دنبال تجربه همان شوق اولیه هستیم. پس نسبت به رابطه عاشقانه دل‌سرد می‌شویم و وسوسه شروع رابطه‌ای دیگر پدیدار می‌شود.

تردید در رابطه، می‌تواند به دلیل از بین رفتن شوق اولیه باشد

۴. رویا پردازی درباره عشق

هرکدام از ما رویایی شخصی درباره عشق داریم. معنای عاشق و چگونگی عشق ورزیدن، در دایرهالمعارف ذهن هر یک از ما انسان‌ها متفاوت است. این رویای شخصی گاهی می‌تواند یکی از دلایل سرد شدن رابطه عاطفی باشد. چرا؟ چون گاهی رویا را با واقعیت در هم می‌آمیزیم و مرز‌های بین این دو را فراموش می‌کنیم. به عنوان مثال شاید در ذهن ما عاشق، شخصی است که آغوشی گرم و التیام بخش دارد، زمانی که در کنار او هستیم تمام مشکلاتمان حل ‌می‌شود، بی حد و مرز به ما علاقه دارد و همیشه برای او اولویت اول هستیم، جمله‌های عاشقانه می‌گوید، خیانت نمی‌کند و هیجان زندگی هیچ‌گاه با او تمام نمی‌شود.

از بین رفتن مرز‌های رویا و واقعیت موجب می‌شود شریک عاطفیمان را مدام با این تصور خیالی مقایسه کنیم و دچار سرخوردگی و خستگی شویم. اما بالاخره یک جا، و در لحظه‌ای باید متوجه شویم که این تصاویر ذهنی، خیالی هستند و دوباره مرزهای بین رویا و واقعیت را بنا کنیم. عاشق هرکه باشد و هرچه انجام دهد، قرار نیست مسئولیت خوشحال کردن مداوم ما، راضی نگه داشتن مداوم ما، اطاعت کردن، بیرون کردن رنج از بدنمان و رو به رو شدن با سختی‌های زندگی ما را بر عهده داشته باشد. در نهایت روزی که این تصاویر خیالی را رها کنیم، بخش‌های جذاب و جدیدی که در فرد مقابلمان وجود دارد نمایان می‌شود.

۵. نامهربانی

ما به همان شکلی که با ما نامهربانی کرده‌اند، اکنون با خود و حتی با دیگران نامهربانی می‌کنیم. همه ما زخم‌هایی داریم که دردهای پشت این زخم‌ها می‌تواند رفتارمان را با آدم‌ها تغییر دهد. در همه ما قدرتی وجود دارد برای تخریب، نادیده گرفتن، قضاوت و حمله؛‌ در همه ما. تفاوت در انتخاب‌ها و تصمیم‌‌هایمان است؛ این‌که تصمیم می‌گیریم ما هم زخم زننده‌ای دیگر باشیم یا دردهایمان را بشناسیم و مانع از ورود آن‌ها به رفتارمان شویم. باید بدانیم هیچ‌کس مقصر آن درد درونی‌ای که در آن لحظه حس می‌کنیم نیست. شاید آن فرد صرفاً بیدار کننده دردهای درونی باشد؛‌ اما آیا ریشه آن دردها هم فرد مقابل است؟

سعی کنیم قدرت دردها و زخم‌ها را بر سر دیگران آوار نکنیم و از این قدرت برای تخریب اطرافیان استفاده نکنیم. قطعا کار راحتی نیست. بسیار سخت است که به جای انتخاب سریع‌ترین راه و تخلیه هیجان خشم، به درونمان رجوع کنیم و زخم‌های سر باز کرده را بررسی کنیم. اما اگر می‌دانستیم که چقدر دردهایمان شبیه به یک‌دیگر است، بیش‌تر همدیگر را درک می‌کردیم و کمتر حمله می‌کردیم. در این مواقع واکنش صحیح، تجربه هیجانات (همان‌طور که در مقاله چگونه عشقمان را فراموش کنیم به آن پرداخته شد.) و شناسایی افکار و دردهاست.

نامهربانی، یکی از دلایل سرد شدن رابطه عاطفی است

۶. قضاوت‌های نادرست

گاهی فکر می‌کنیم هر آن‌چه درباره دیگری می‌گوییم درست است؛ در حقیقت هر آن‌چه در درونمان است به دنیای بیرون نسبت می‌‌دهیم. ادراک ما آینه تفکرات، عقاید و تجربیات گذشته‌مان است. هرچه در دنیای درونیمان با خود، قضاوت‌گرتر و نامهربان‌تر باشیم،‌ آدم‌ها و روابط هم به طرز عجیبی این ویژگی‌ها را نشان می‌دهند؛ غافل از این‌که بر روی شیشه عینک ما غبار نامهربانی و خشم نشسته است.

همین غبار است که موجب می‌شود رفتارهای فرد مقابل را به گونه‌ای دیگر تفسیر کنیم و مشکل از جایی شروع می‌شود که فکر کنیم تفسیرمان کاملا صحیح است. برای نزدیک شدن به درونمان می‌توانیم، قضاوت‌ها و افکاری که درمورد بقیه داریم را بررسی کنیم. این‌ها ملاک‌های خوبی هستند که بفهمیم دنیا را چگونه می‌بینیم. در نهایت وقتی روی خودمان تمرکز کنیم، از کشف نقاط ضعف دیگران دست می‌کشیم و متوجه می‌شویم کدام قضاوت‌ها ناشی از عینکیست که به چشم زده‌ایم.

۷. مساوی نبودن تلاش‌ها

همان‌طور که در نکات قبلی هم اشاره شد، رابطه به رسیدگی و مراقبت نیاز دارد. اما گاهی یکی از طرفین رابطه، بیش‌از دیگری برای رشد و بالندگی گیاه رابطه تلاش می‌کند. اگر تلاش‌ها مساوی نباشد، رابطه محکم و واضح جلو نمی‌رود و همین موضوع می‌تواند یکی از دلایل سرد شدن رابطه عاطفی باشد. وقتی تلاش ما زیاد از حد است، طرف مقابل ممکن است دو پاسخ به ما بدهد؛ یا هر روز بیش‌تر از مسئولیت خودش در رابطه فرار کند و منفعل شود یا هر روز پر توقع‌تر شود و تلاش‌های ما را وظیفه ببیند. هیچ مهر ورزیدن زیاد از حدی نمی‌تواند رابطه را نجات دهد. همه ما انسان‌ها لایق دوست داشته شدن و مورد احترام قرار گرفتن، هستیم؛ همان‌طور که ما هم در قبال انتقال این حس‌های زیبا به شریک عاطفی مسئولیم.

هرگاه گیاهی از شرایط راضی نیست، با زبان خود این نارضایتی را بیان می‌کند. به عنوان مثال سوختگی نوک برگ‌ها، نشانه تشنگی‌است، یا اگر رشد کندی دارد نشانه کمبود نور است. گاهی باید از همین روش برای یافتن مشکلات رابطه استفاده کنیم. به نشانه‌ها و علائمی که گاهی بروز می‌کنند توجه کنیم. این نشانه‌ها بیان‌گر چه مشکلی هستند؟

جمع بندی

به پایان مقاله دلایل سرد شدن رابطه عاطفی رسیدیم. مواردی که منجر به نازک شدن یا از بین رفتن رشته‌های صمیمیت می‌شود بسیار زیاد است. در این مقاله سعی کردیم به بیان مواردی که متداول‌تر هستند بپردازیم. به عنوان نکته پایانی هم باید بگویم، یکی از کارهایی که می‌تواند به رابطه عمق دهد و رشته‌های صمیمیت را احیا کند، باهم انجام دادن کارها است. سعی کنید در روز‌ زمان‌هایی را باهم سپری کنید؛ به عنوان مثال با هم فیلم تماشا کنید، باهم کتاب بخوانید، باهم پادکست گوش کنید یا هر فعالیت دیگری که دوست دارید.

حال رابطه عاطفی شما چطور است؟

تا به حال با مشکل سرد شدن رابطه عاطفی رو به رو بوده‌‌اید؟‌

نظرات و تجربیات خود را با ما در میان بگذارید.

منابع:

  • کتاب تکه‌هایی از کل منسجم
  • اپیزود عشق از پادکست رادیو راه مجتبی شکوری

 

عالیه نجاری

عالیه نجاری

من عالیه نجاری هستم و به مباحث روانشناسی بی‌نهایت علاقه دارم. در مقطع کارشناسی مدیریت بازرگانی خوندم اما سرگرمی اصلیم مطالعه‌ی کتاب‌ها و محتواهای روانشناسی هست. تمام تلاشم اینه که با راهنمایی‌های روانشناسان مجموعه و بررسی منابع معتبر، بهترین محتواها رو بنویسم و به مخاطبانمون کمک کنم. از ته دل آرزو دارم که همیشه حال جسم و روانتون عالی باشه.

۶ پاسخ

  1. از همسرم خواستم بریم مشاوره. ولی میگه اعتقادی به مشاور نداره! نمیدونم چه‌جوری راضیش کنم

  2. جدیدا خیلی رابطمون سرد شده. همش میگم نکنه انتخابم اشتباه بوده. یا میگم نکنه داره بهم خیانت میکنه که مثل اوایل نیست

  3. مثلا این‌که ازش می‌خوام توی کارای خونه بهم کمک کنه هم یه جور درخواست عاطفیه نه؟‌

    1. سلام زهرا جان
      بله درسته. هر نوع درخواستی که از شریک عاطفیمون داریم، درخواست عاطفی محسوب میشه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *