رفتار با همسر بی احساس

رفتار با همسر بی احساس

آدم‌های بزرگ ریسک می‌کنند! اما نه بر سرِ سلامت روان و زندگی‌شون…

مراقب باش داری سرِ چی قمار می‌کنی…

رفتار با همسر بی احساس چگونه باید باشد؟ عواطف و احساسات دنیای پیچیده‌ای دارد. مانند یک سرزمین وسیع در ناخودآگاه انسان است و خیلی‌ها ترجیح می‌دهند این سرزمین ناشناخته باقی بماند. اما ناشناخته ماندن سرزمین احساسات به معنای این است که وجود ندارد؟‌ مسلماً خیر! بنابراین همه ما باید کریستف کلمب (!) درونمان را بیدار کنیم و قدم در راه شناخت احساسات و یادگیری مهارت بروز آن بگذاریم. ولی ممکن است در طول زندگی با افرادی رو به رو شویم که همچنان قدم در راه شناخت و کشف نگذاشته‌اند و با دنیای احساسات آشنایی ندارند.

مشکل از آن‌جایی شروع می‌شود که این فرد شریک زندگیمان باشد. (متاسفانه سند ازدواج تاریخ انقضا ندارد!) ممکن است با کسی در رابطه باشیم که در بروز احساساتش ناتوان است و این موضوع ما را خسته کرده باشد. آیا راهکاری وجود دارد؟ برای یافتن پاسخ این سوال تا انتها با ما همراه باشید.

توضیح کلی درباره نحوه رفتار با همسر بی احساس

در بخش اول، پاسخ این سوال را به صورت کلی ارائه می‌کنیم و در بخش‌های بعد به جزئیات بیش‌تر می‌پردازیم. پاسخ کلی، به ما یک چهارچوب ذهنی می‌دهد و سپس می‌توان داخل چهارچوب را با جزئیات پر کرد.

  • هیچ فردی بی احساس نیست.

واژه بی‌احساس، به اندازه واژه آدم برفیِ بی‌برف، بدون معنی است. (جمله سنگین بود!) مگر می‌شود فردی احساسات نداشته باشد؟‌ احساسات در عمیق‌ترین لایه‌های تمام ما انسان‌ها پنهان شده‌اند. پس بیایید واژه مناسب‌تری جایگزین کنیم؛ مثلا کِرِخت. فردی که کرخت است، احساسات را در خودآگاه حس می‌کند (یا در ناخودآگاه او جریان دارد.) اما به دلایل گوناگونی از تجربه یا بروز آن جلوگیری می‌کند و یا به سرکوب احساسات عادت کرده‌است. این مسئله می‌تواند دلایل گوناگونی داشته باشد که در بخش‌های بعدی به تعدادی از این دلایل می‌پردازیم.

  • کنترل احساسات دیگران، فقط در دست خودشان است.

باید آب پاکی را روی دستتان بریزم! ما نمی‌توانیم دیگران را تغییر دهیم. فردی که به هر دلیلی سال‌های زیادی را بدون بروز احساسات سپری کرده‌ است، نمی‌توان با نصیحت و سخنرانی‌ تغییر داد. پس هیچ راهکاری وجود ندارد؟ مسلما که راهی هست. تغییر در دستان خود فرد است و در وهله اول باید متوجه این مشکل شود. سپس در مرحله بعدی، انگیزه و تمایل به تغییر پیدا کند و برای رفع مشکل اقدام کند. آشنایی و شناخت دنیای احساسات، کیفیت زندگی ما و روابطمان را افزایش خواهد داد. در مقاله «بلوغ عاطفی» مفصل به این موضوع پرداخته‌ایم.

با وجود این‌که توانایی تغییر دادن شریک زندگی، در دستان ما نیست اما می‌توانیم در مسیر افزایش آگاهی و سپس تمایل به تغییر، کمک کننده باشیم. طرفین رابطه، به خصوص روابطی که رشته‌های صمیمیت در آن استحکام دارد، می‌توانند بر روی یک‌دیگر تاثیر‌گذار باشند. چگونه می‌توانیم موثر باشیم؟ در بخش‌های بعدی به این موضوع می‌پردازیم.

هیچ فردی بی احساس نیست.

چه دلایلی موجب می‌شود افراد در بروز احساساتشان ناتوان باشند؟

بیایید در بخش دوم به دلایل این موضوع بپردازیم. مانند تمام مباحث دیگر، ناتوانی در بروز احساسات نیز می‌تواند دلایل خودآگاه و ناخودآگاه داشته باشد. با بررسی علل اصلی، سعی می‌کنیم نسبت به شریک زندگیمان درک بیش‌تری داشته باشیم و سپس به راهکارها می‌پردازیم.

۱. راهبرد‌های دوران کودکی

همه ما زمانی که کودک بودیم، به صورت ناخودآگاه راهبردهایی را برای بقا کشف کردیم. در سنین کودکی، توانایی تجزیه و تحلیل منطقی و بالغانه مسائل را نداشتیم و ممکن است راهبردهای نامناسبی را انتخاب کرده باشیم. اما می‌دانید مشکل کجاست؟ خیلی از ما، اکنون که بالغ شده‌ایم هم از آن راهبردها استفاده می‌کنیم! و چون در سطح خودآگاه به این روش‌ها فکر نمی‌کنیم، نمی‌دانیم که وقت تغییر فرا رسیده است. بیایید با یک مثال بیش‌تر به آن بپردازیم.

به عنوان مثال کودکی که در محیط پر تنشی بزرگ می‌شود و دائم شاهد خشم، پرخاشگری و دعوای والدین خود می‌باشد؛ ممکن است راهبرد «خوشایند بودن» را انتخاب کند. یعنی تصمیم بگیرد همیشه خوشایند و دوست داشتنی باشد تا از تنش‌ها در امان بماند. گاهی لازمه خوشایند بودن این است که بعضی از احساسات خود را سرکوب کنیم.

یا ممکن است کودک دیگری این شرایط را تجربه کند و تصمیم بگیرد او هم پرخاشگر باشد و دائم در موضع حمله قرار بگیرد. محیط پر تنش به او یاد داده‌ است که فقط حس عصبانیت را بروز بدهد و بقیه احساسات را نادیده بگیرد یا سرکوب کند.

۲. نحوه برخورد والدین با احساسات گوناگون

این مورد می‌تواند مکملی برای مورد اول باشد. ممکن است در کودکی با تربیت والدینی بزرگ شده باشیم که احساسات گوناگون را به دو دسته خوب‌ها و بدها تقسیم بندی کرده و به ما یاد داده باشند که احساسات بد را نباید تجربه کنیم. به عنوان مثال جمله «اگر گریه کنی مامان دوستت نداره.» به کودک یاد می‌دهد که تجربه و بروز حس ناراحتی، ممنوع است و باید سرکوب شود. یا وقتی کودک احساس خشم را تجربه می‌کند و مورد سرزنش والدین قرار می‌گیرد با خود می‌گوید «خشم یک احساس نادرست است و باید آن را سرکوب کنم.»

این داستان می‌تواند برای تمام احساسات اتفاق بیوفتد و فرد از دوران کودکی یاد گرفته باشد بعضی از احساسات نادرست و بی‌فایده هستند. در صورتی که بهترین راه برای مواجهه با احساسات گوناگون این است که به خودمان اجازه تجربه کردن آن‌ها را بدهیم و هیچ احساسی را سرکوب نکنیم. (نکته مهم خودداری از واکنش‌های فوری، هیجانی و بدون فکر است.)

یکی از دلایل سرکوب احساسات در کودکان، رفتار نادرست والدین است.

۳. عزت نفس پایین

در مقاله «عزت نفس پایین در رابطه» مفصل به این موضوع پرداخته ایم. عزت نفس یعنی حس ارزشمندی و توانمندی از درون. وقتی عزت نفس پایینی داریم، خودمان را ارزشمند و قابل احترام نمی‌دانیم و برای تامین حس ارزشمندی، مدام به تایید و نظر مثبت دیگران وابسته هستیم. ممکن است لازمه کسب تایید دیگران، سرکوب و عدم تجربه بعضی از احساسات باشد. علاوه بر این، چون خودمان را بی ارزش می‌دانیم، فکر می‌کنیم احساسات برخاسته از درونمان نیز ارزش بروز ندارند و بی‌اهمیت هستند. بنابراین یکی از دلایل مهم سرکوب عواطف، عزت نفس پایین است.

۴. جلوگیری از آسیب دیدن

ممکن است فرد مورد نظر، جایی در زندگی‌‌اش به خاطر بروز احساسات، آسیب‌ دیده باشد و این خاطره تلخ، او را به سمت کرختی نسبت به احساساتش سوق داده باشد. تجربه‌های تلخی که از سر می‌گذرانیم، می‌تواند به صورت خودآگاه یا حتی ناخودآگاه بر رفتار ما تاثیر بگذارد؛ چون هر رفتاری از مجموعه‌ای از افکار و اعمال حاصل می‌شود.

۵. جلوگیری از نشان‌ دادن ضعف

این مورد نیز می‌تواند زیر مجموعه‌ای از دو مورد اول باشد. گاهی به فرزندمان یاد می‌دهیم که نشان دادن احساسات به معنای ضعیف بودن است‌؛ جملاتی مثل «مگر بچه هستی که گریه می‌کنی.» یا «پسرها که نباید گریه کنند.» این طرز تصور را منتقل می‌کند که بروز احساسات نشانه ضعف می‌باشد. بنابراین ممکن است شریک عاطفی، با هدف قوی نشان دادن خود، از بیان احساساتش جلوگیری کند.

۶. افسردگی

در افسردگی، فرد به یک ناامیدی و پوچی عمیق دچار می‌شود. البته تجربه انسان‌ها از افسردگی متفاوت است و کرختی نسبت به احساسات، نشانه قطعی برای افسردگی نیست. ولی ممکن است یکی از دلایل ناتوانی در بروز احساسات باشد. فردِ افسرده، ریشه‌های ناامیدی را در اعماق وجودش حس می‌کند، انگار که تکه‌های وجودش در حال فروپاشی هستند و او تمام تلاشش را صرف کنار هم نگه‌ داشتن این تکه‌ها می‌کند. این فروپاشی درونی، موجب می‌شود انرژی، توان یا تمایلی برای بیان احساساتش نداشته باشد.

افسردگی یکی از دلایل ناتوانی در بروز احساسات است.

مراحل و راهکارها

با دلایل آشنا شدیم و اکنون بهتر می‌توانیم دنیای فردِ کرخت را درک کنیم. در این بخش به مراحل و راهکارهایی که ممکن است تاثیر گذار و کمک کننده باشد می‌پردازیم و با نقشی که در این مسیر می‌توانیم داشته باشیم، آشنا می‌شویم.

۱. او را نسبت به موضوع کرختی در مقابل احساسات آگاه کنیم.

جایی جمله بسیار زیبایی را شنیدم که مناسب شرح این موقعیت است. فهم اسارت، آغاز آزادیست. یعنی در گام اول باید بدانیم و بفهمیم که اسیر هستیم، تا در گام‌های بعدی به جستجوی آزادی بپردازیم. ممکن است فردی که اسیرِ کرختی نسبت به احساسات است، خودش نداند که چنین مشکلی وجود دارد. چون همان‌گونه که در بخش دلایل گفته شد، با این راهبرد رشد یافته و به آن عادت کرده‌است. پس در قدم اول، می‌توانیم به آگاهی او کمک کنیم.

نکته مهم، آشنایی با مهارت گفتگوی سالم است. یعنی سرزنش کردن، غر زدن، نصیحت کردن (یا به اصطلاح بالای ممبرِ همه چیز دانی رفتن!) نمی‌تواند اثرگذار باشد. نمی‌توان برای همه نسخه یکسانی پیچید و باید با شناختی که نسبت به شریک عاطفی خود دارید، اقدام کنید. پادکست‌های مفید و کتاب‌های خوب نیز ابزارهای مناسبی برای افزایش آگاهی هستند. (اپیزود «هراس از احساس» از پادکست رادیو راه مجتبی شکوری، فوق‌العاده و بسیار کمک کننده است.)

۲. تمایل به تغییر، گام دوم است.

پس از این‌که شریک عاطفی متوجه شد کرختی نسبت به احساسات، کیفیت زندگی‌ و همچنین رابطه عاطفی را کاهش می‌دهد، باید تمایل به تغییر در او ایجاد شود. گاهی افزایش اطلاعات و آگاهی، خود محرکی برای تغییر می‌شود. اما یکی از ویژگی‌های تغییر، دشواری و زمان‌بر بودن آن است. در نتیجه ممکن است فرد مقابل با دیدن این دشواری، برای تغییر اهمال‌کاری کند. بنابراین ما می‌توانیم او را برای اصلاح و قدم گذاشتن در مسیر تغییر، ترغیب کنیم.

عنصر اصلی در تمام مراحل، برقراری رشته‌های صمیمیت در رابطه است. زمانی که صمیمیت خوبی بین طرفین وجود داشته باشد، مسیر تغییر هموار‌تر خواهد بود. (اگر رابطه خوبی با همسرتان ندارید و می‌خواهید این مراحل را پیاده سازی کنید، احتمالا با کرختی دیگری از جانب او رو به رو خواهید شد!)

تمایل به تغییر، یکی از گام‌های اصلی درمان است.

۳. شناسایی دلایل، بسیار اهمیت دارد.

گام مهم بعدی، می‌تواند تلاش برای کشف دلایل کرختی باشد. البته نکته مهم این می‌باشد که در بسیاری از مواقع، شناخت دلایل از عهده ما خارج است. زیرا انسان‌ها مثل پیاز هستند و از لایه‌های زیادی تشکیل شده‌اند. ممکن است دلایل سرکوب احساسات،‌در لایه‌های زیرین فرد باشد (مثلا در مغز پیاز!) و حتی خودش هم نسبت به این لایه‌های عمیق، آگاهی نداشته باشد. در این مرحله باید از یک روانشناس یا روانکاو کمک بگیریم. افراد متخصصی که با شناخت و کشف ناخودآگاه فرد، دلایل پنهان را آشکار می‌کنند. شناسایی علت‌ها به ما کمک می‌کند مشکل را به صورت ریشه‌ای برطرف کنیم.

۴. پروسه درمان و شناسایی سرزمین ناشناخته احساسات، گام بعدی است.

این مرحله نیز، با کمک روانشناس بسیار راحت‌تر طی خواهد شد. اما مطالعه کتاب‌ها و منابع آگاهی بخش نیز بسیار موثر است. ما می‌توانیم به عنوان شریک عاطفی، منابع مفید را جستجو کنیم و در پروسه درمان، از این طریق کمک‌کننده باشیم. ممکن است فکر کنیم همه چیز را راجع به احساسات می‌دانیم، اما به عنوان کسی که جلسات مشاوره زیادی را گذرانده است باید بگویم، واقعا دنیای پیچیده‌ای دارد و تازه پس از جلسات مشاوره بود که فهمیدم احساسات سرکوب شده، چه‌ آسیب‌هایی به روان وارد می‌کند. منابعی که در این مسیر برایم بسیار کمک کننده بود، این‌ها هستند: پادکست رادیو راه مجتبی شکوری، پادکست رواق، کانال یوتیوب مجتبی شکوری (ویدئوهای مربوط به بخش «رود»)

۵. مانند گچ، در اطراف شکستگی باشیم!

این جمله، یکی از جملات درخشان دکتر مجتبی شکوری است. وقتی اطرافیانمان با رنج‌های روانی یا درمان و تغییرات جدید درگیر هستند، باید مانند گچ که در اطراف شکستگی قرار می‌گیرد، در کنارشان باشیم. هنگامی که پروسه تغییرات شروع شود و فرد نسبت به علل کرختی‌اش آگاهی پیدا کند، ممکن است روزهای سختی را بگذراند و ما به عنوان شریک عاطفی باید صمیمانه و مهربانانه در کنارش باشیم تا از این دوره گذر کند.

یکی از موارد رفتار با همسر بی احساس، همدلی است.

۶. با عشق و احترام رفتار کنیم.

مورد دیگری که می‌تواند رشته‌های صمیمیت را محکم کند، رفتار با عشق و احترام است. همان‌طور که در موارد قبلی هم گفته شد، سرزنش کردن و نصیحت کردن، نه تنها تغییری ایجاد نمی‌کند بلکه ممکن است نتیجه معکوس داشته باشد. وقتی به او پیام‌هایی این چنینی را انتقال دهیم «تو برای من دوست داشتنی و قابل احترام هستی.» یا «در کنارت هستم تا با مشکلات درونی‌ات رو به رو شوی و آن‌ها را برطرف کنی.» کمک بزرگی کرده‌ایم.

۷. صبر داشته باشیم.

پروسه تغییر و اصلاح، بسیار زمان‌بر است. این مسیر با قدم‌های کوچک اما مداوم طی می‌شود. بنابراین باید سعی کنیم صبور باشیم و بدانیم که راحت و سریع نخواهد بود. با گفتگوی سالم، انتظارات خود را بیان کنیم، صحبت‌هایش را گوش کنیم و شنونده خوبی باشیم. (البته به این معنا نیست که خود را نادیده بگیریم و همیشه ایثارگر داستان ما باشیم! بلکه به این معناست که بدانید تغییرات کم کم حاصل می‌شود.)

۸. اصل پذیرش را فراموش نکنیم.

در قدم آخر هم باید بپذیریم که شریک عاطفیمان توانایی بروز احساساتش را ندارد و شاید هیچوقت تغییر نکند. این احتمال را نباید فراموش کنیم که ممکن است شریک عاطفی اصلا تمایلی به تغییر نداشته باشد یا تلاشی در جهت آن انجام ندهد. وقتی این موضوع را بپذیریم، می‌توانیم درمورد ادامه رابطه تصمیم بگیریم. اصل پذیرش به ما کمک می‌کند تصمیم گیری کنیم و سپس مسئولیت تصمیم‌هایمان را بر عهده بگیریم.

اصل پذیرش به ما کمک می‌کند تا برای ادامه رابطه تصمیم گیری کنیم

جمع بندی

به پایان مقاله «رفتار با همسر بی احساس» رسیدیم. احساسات دنیای عجیبی دارند و ما گاهی به خاطر هراس از تجربه آن‌ها، آسیب‌های زیادی به خود وارد می‌کنیم. اگر عصبانی هستیم، بگذاریم عصبانیت در تک تک سلول‌هایمان جریان یابد. اگر خوشحالیم، با تمام وجود و ارگان‌های داخلی و خارجی آن‌ را حس کنیم! اگر ناراحت، پشیمان، ناامید یا امیدوار هستیم هم همینطور. چه اشکالی دارد. نباید فراموش کنیم که فقط یک بار زندگی می‌کنیم و تجربه احساسات همان‌گونه که هست، کیفیت لحظه‌هایمان را افزایش خواهد داد.

تا به حال با موقعیت‌ این‌چنینی رو به رو بوده اید؟ با افرادی که در بروز احساساتشان ناتوان هستند چگونه رفتار می‌کنید؟

نظرات و تجربیات خود را با ما در میان بگذارید.

منابع:

 

عالیه نجاری

من عالیه نجاری هستم و به مباحث روانشناسی بی‌نهایت علاقه دارم. در مقطع کارشناسی مدیریت بازرگانی خوندم اما سرگرمی اصلیم مطالعه‌ی کتاب‌ها و محتواهای روانشناسی هست. تمام تلاشم اینه که با راهنمایی‌های روانشناسان مجموعه و بررسی منابع معتبر، بهترین محتواها رو بنویسم و به مخاطبانمون کمک کنم. از ته دل آرزو دارم که همیشه حال جسم و روانتون عالی باشه.

۶ پاسخ

  1. میشه راجب افسردگی بیشتر توضیح بدین؟ الان که این مطلبو خوندم رفتم توی فکر. میترسم همسرم افسردگی داشته باشه.

    1. سلام فاطمه جان
      در مقالات «افسردگی چیست؟» و «نشانه‌های افسردگی» بیش‌تر درباره این موضوع صحبت کردیم. به دسته‌بندی افسردگی مراجعه کنید.

  2. من تازه وارد یه رابطه شدم و متوجه نمیشم که پارتنرم درونگرا و خجالتیه یا بی ‌احساس! حس میکنم مدلش اینجوریه که نمیتونه راجب احساساتش حرف بزنه.

    1. سلام نگار جان
      درونگرایی با عدم بروز احساسات دو موضوع متفاوت هستن. با گذر زمان احتمالا بهتر متوجه بشید که کدوم یکیش هست. در مقاله‌ «درونگرایی چیست؟» بیش‌تر درباره نشانه‌های انسان‌های درونگرا صحبت کردیم.

  3. من سنتی ازدواج کردم و بعد از ازدواج متوجه شدم همسرم اهل بروز احساسات نیست. در صورتی که خیلی برام مهمه با کلمات ابراز محبت کنه. چیکار کنم؟

    1. سلام مریم جان
      متاسفانه تغییر دادن دیگران ممکن نیست. شاید بتونید به نحوی تشویقشون کنید که بیشتر درباره احساساتشون صحبت کنن. یا خودتون این کار رو انجام بدید تا یکم بیش‌تر بینتون جا بیوفته. البته برای دریافت راهنمایی‌های تخصصی باید به روانشناس مراجعه کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *