هر چقدر که در کتب دینی یا حقوق بگردید، منع قانونی یا شرعی برای ازدواج با دختر 8 سال بزرگتر پیدا نخواهید کرد. با این حال برخی ممکن است قویاً با این مسئله مخالف باشند. فارغ از مسائل فرهنگی و حرف در و همسایه، ازدواج با فاصله سنی معکوس مزایا و معایبی دارد که تاثیرات منحصر به خود را بر زندگی طرفین خواهد گذاشت. در این مقاله با بررسی این مسئله از زوایای مختلف با دید روانشناسی، سعی خواهیم کرد تا پاسخ روشنی به این سوال بدهیم که آیا اختلاف سنی در ازدواج لزوما بد است؟
ازدواج با دختر 8 سال بزرگتر از دید روانشناسی
ازدواج از دید روانشناسی به معنای همزیستی مسالمت آمیز دو فرد بالغ است. تا جایی که هر دو طرف در ازدواج به سن قانونی و بلوغ عاطفی رسیده باشند، منعی برای آن وجود ندارد. با این حال، فارغ از تفاوت سنی، وقتی برای مشاوره پیش از ازدواج به یک متخصص مراجعه میکنید، با کمک پرسشنامههای مختلف میزان تفاهم شما بررسی میشود.
این پرسشنامهها مسائلی مثل باورهای دینی و مذهبی، آینده شغلی، دورنمای زندگی و مسائل حیاتی زندگی را میسنجند. نکته مهم درباره این پرسشنامهها این است که تفاهم صرفا به معنای شباهت نیست. از طرف دیگر در یک رابطه زناشویی مرد و زن یکدیگر را کامل نخواهند کرد! در نهایت این توانایی انعطاف، درک، میل به رشد و به طور کلیتر عشق بین طرفین است که میتواند آینده را پیشبینی کند. بنابراین، عوامل جانبی اهمیت بسیار بیشتری نسبت به سن دارند.
تفاوت سنی در ازدواج
تعداد دفعات چرخیدن زمین به دور خورشید چه معنی خاصی برای شما دارد؟ هر سال شروع این چرخش را جشن میگیریم و با رسیدن تولد، یک شمع به شمعهای تولد اضافه میکنیم. آیا سن نشانه مناسبی از بلوغ فکری و رشد است؟
جواب این سوال ممکن است کمی فلسفی و همراه با توضیحات گسترده باشد. اریک اریکسون، نظریهپرداز و روانشناس آمریکایی با ترکیب نظریه فروید و تکمیل آن تا بزرگسالی به همراه مفاهیم شناختی بر پایه بیولوژی بدن انسان و با کمک چهارچوبهای اجتماعی، ساختار مشخص و ثابتی از رشد انسان در طول زندگی ارائه کرده است که جواب به این سوال را کمی سادهتر میکند.
بیشتر بخوانید:
نظریه روانی اجتماعی اریکسون
تفاوت سنی در ازدواج بر پایه نظریه اریکسون، معنا و مفهوم خاصی ندارد. بر این اساس، هر دو بزرگسال بالغی که به هویت خود دست یافتهاند و در یک مرحله از این نظریه قرار دارند، میتوانند با رضایت و تفاهم با یکدیگر زندگی کنند. فراموش نکنید که همچنان عوامل جانبی در کیفیت زندگی تاثیر خواهند داشت.
در توضیحات نظریه اریکسون، هر نظریه یک تکلیف یا تعارض برای فرد دارد که با حل آن، فرد قادر به رد شدن از آن مرحله خواهد بود. علاوه بر این، هر مرحله یک نیروی محوری درون خود دارد که معمولا احساسات، افکار و اعمال فرد حول آن میگردد.
نکته: روانشناسان معتقدند چهارچوب سنی ارائه شده در نظریه اریکسون در دنیا و جامعه امروزی کمی متفاوتتر از زمان شکل گیری نظریه است.
مراحل رشد روانی اجتماعی اریکسون | ||
مرحله | سن | نیروی اساسی |
اعتماد در برابر بیاعتمادی | از تولد تا 1 سالگی | امید |
استقلال در برابر شرم و تردید | از 1 تا 3 سالگی | اراده |
ابتکار عمل در برابر احساس گناه | از 3 تا 5 سالگی | هدف |
سختکوشی در برابر احساس حقارت | از 6 تا 11 سالگی | شایستگی |
هویت در برابر سردرگمی نقش | از 12 تا 18 سالگی | وفاداری |
صمیمیت در برابر انزوا | از 18 تا 35 سالگی | عشق |
زایندگی در برابر رکود | از 35 تا 55 سالگی | مراقبت |
انسجام خود در برابر ناامیدی | از 55 سالگی به بعد | خِرَد |
مراحل نظریه اریکسون
کار اریکسون با هدف بهبود نظریه رشد فروید و اضافه کردن مسائل اجتماعی و شناختی به نظریه فروید که بر پایه امیال جنسی شکل گرفته بود، شروع شد.
مرحله یک؛ اعتماد در برابر بیاعتمادی: بر اساس بررسیهای اریکسون، نوزادان به دلیل ناتوانی مجبور به اعتماد کردن به والدین خود هستند که در صورت نیاز، به آنها کمک خواهند کرد. در این مرحله نوزادان از پیشبینیپذیر بودن مثل غذاخوردن سروقت استقبال میکنند و نیروی اساسی آنها در این مرحله امید است.
مرحله دو؛ استقلال در برابر شرم و تردید: با قویتر شدن ماهیچه اسفنکتر و توانایی کنترل مدفوع در کودک، توهم کاذبی از بینیازی به والدین در وی شکل میگیرد. این میل به استقلال با پایه اراده به عنوان نیروی اساسی، باعث میشود تا کودک دست به کارهای جدید و کنجکاوانه بزند که برخی از آنها منجر به خرابکاری و شرم در برابر والدین میشود.
مرحله سه؛ ابتکار عمل در برابر احساس گناه: با رشد مغز، کودک شروع به شکل دادن به اهداف و برنامههایی برای کارهای روزانه میکند. مجددا این اهداف و برنامهریزیها میتوانند منجر به اشتباهات و احساس گناه در کودک شوند. هدفمندی نیروی اساسی کودک در این مرحله است.
مرحله چهار؛ سختکوشی در برابر احساس حقارت: با رشد و ورود به جامعههای کوچک مثل مدرسه، تماشاگران کودک افزایش مییابند و دستیابی به اهداف دشوار و نیازمند سختکوشی میشوند. شایستگی، به معنای لیاقت داشتن نیروی جهتدهنده به کودکان خواهد بود.
مرحله پنج؛ هویت در برابر سردرگمی: با ورود به دوره نوجوانی، درگیری ذهنی هوشیار و ناهوشیار فرد حول محور هویت میچرخد. نوجوان با تجربه فعالیتهای جدید و مختلف و شاید ناسالم، سعی میکند تا از سردرگمی فرار کند.
مرحله شش؛ صمیمیت در برابر انزوا: با شکلگیری گروههای حمایتی و اجتماعی اطراف فرد، انتخاب بین صمیمیت با اطرافیان یا انزوا در برابر فرد قرار میگیرد. عشق به عنوان یک اراده و یک نیاز همراه فرد خواهد بود تا انتخابات وی فارغ از تعارض باشند.
مرحله هفت؛ زایندگی در برابر رکود: با ورود به بزرگسالی و کاهش توانایی بدنی، زایندگی و زندگی نیازمند تلاش شده و رکود انتخاب سادهتر خواهد بود. مراقبت و نزدیکی به عنوان یک مرهم، اهمیت کاهش توان بدنی را کاهش خواهد داد.
مرحله هشت؛ اسنجام خود در برابر ناامیدی: ورود به دوره پیری، ازدواج و دور شدن فرزندان و در نهایت نیاز به همراهی و مراقبت باعث میشود تا ناامیدی در فرد رخنه کند. با این حال، تجربه تمام سالیان زندگی و همراهی نزدیکان و عزیزان نیروی قدرتمندی برای انسجام خود در این مرحله است.
دلیل تمایل پسران به ازدواج با دختر بزرگتر
ازدواج بهخودیخود مسئله پیچیدهای است و بررسی تمایلات پشت آن نیاز به بررسیهای جامعه شناختی، روانشناختی و عوامل ریز و درشت بیشتری دارد. با این حال میتوان به برخی نکات به عنوان دلیل تمایل پسران با ازدواج با دختر ۸ سال بزرگتر اشاره کرد. توجه داشته باشید که این نکات درباره همه افراد صدق نمیکنند.
1- بلوغ و پختگی
بلوغ روانشناختی زنان با بالاتر رفتن سن، یکی از دلایل احتمالی است که پسران جوانتر معمولا به دنبال آن هستند. بلوغ و پختگی معانی زیادی در سراسر زندگی دارد که میتواند شامل بلوغ و ثبات عاطفی یا ارتباطات اجتماعی پختهتر و سالمتر باشد.
2- خودمحوری
اکثر خانمهایی که ازدواج با مرد کوچکتر را ترجیح میدهند، جایگاه شغلی، حرفهای و مالی ثابت و مستحکمی دارند. این مسئله حاکی از خودمحوری آنها بوده و به نوعی جنگجو بودن آنها را نشان میدهد. فارغ از انگیزههای مالی که ممکن است وجود داشته باشد، این خودمحوری و جنگجو بودن میتواند برای مردان جذاب و هیجانانگیز باشد.
3- توانایی لذت بردن از زندگی
افراد در سنین پایینتر معمولا بیشتر به استرس واکنش نشان میدهند و در مقابله با چالشهای زندگی به احتمال بیشتری درگیر میشوند. سن بالاتر و به طبع آن تجربه بیشتر، به معنای درک صحیحتر زندگی با تمام چالشهای آن است که میتواند منجر به افزایش نگرش مثبت در فرد شود. این مثبتنگری، اجازه لذت بردن از زندگی با تمام پستی و بلندیهای آن را به فرد میدهد.
4- پذیرش
یکی از نتایج پختگی و بلوغ همسر در رابطه، کمرنگ شدن باورهای اشتباه درباره عشق و ازدواج است. این مسئله باعث میشود تا انتظارات غیرواقعی که ممکن است همراه با خامی جوانی وجود داشته باشد از بین رفته و فرد بتواند همسر خود را با تمام کم و کاستیها بپذیرد و اصرار به تغییر وی نداشته باشد.
5- رابطه جنسی
از آنجایی که اوج لذت جنسی در زنان در سنین بالاتر (35 الی 40 سالگی) اتفاق میافتد، زنان در این سن رابطه بهتری با بدن خود برقرار میکنند و نیازهای جنسی خود را بهتر میشناسند؛ در نتیجه بهتر میتوانند آن را بیان کنند. از آنجایی که رابطه جنسی تحت بُعد اشتیاق، یکی از سه وجه تشکیلدهنده عشق است، میتواند نزدیکی و صمیمیت در رابطه را سریعتر ایجاد کرده و زندگی زناشویی را شیرینتر کند.
کلام آخر
ازدواج با دختر 8 سال بزرگتر میتواند با چالشهای مختلفی از چالشهای فرهنگی تا مسائل شناختی و نیازهای فردی همراه باشد. با این حال، بر اساس نظریه اریکسون، تا وقتی که دو فرد بالغ با هویت شکلگرفته در یک مرحله از رشد شناختی قرار دارند، مشکلی برای ازدواج آنها وجود ندارد. البته نباید فراموش کنیم که مشاوره پیش از ازدواج با بررسی ابعاد مختلف زوجین میتواند به تصمیمگیری بهتر درباره ازدواج کمک کند.
منابع: