تعریف عشق در روانشناسی

تعریف عشق در روانشناسی

آدم‌های بزرگ ریسک می‌کنند! اما نه بر سرِ سلامت روان و زندگی‌شون…

مراقب باش داری سرِ چی قمار می‌کنی…

عشق پدیده‌ای قدرتمند، پیچیده و عمیق است که علاوه بر تغییرات در شخصیت و سبک زندگی افراد، به سادگی نحوه کارکرد مغز و بیو شیمیایی بدن را تغییر می‌دهد. این تغییرات که اکثر آنها تا چند سال پیش ناشناخته بود، حالا به عنوان یک پروسه علمی قابل توضیح است. با این وجود این توضیحات پزشکی و علمی به تنهایی قادر به تعریف عشق نیستند. در این مقاله با بررسی تعریف عشق در روانشناسی به نظریه و تفکرات متخصصین مختلف از زوایای مختلف خواهیم پرداخت تا در نهایت قادر باشیم به تعریفی از عشق دست یابیم.

تعریف عشق در روانشناسی

تعریف عشق در روانشناسی پیچیده است

تعریف سنتی از عشق در روانشناسی و پزشکی، طبق نظریه تکامل داروین بود که اذعان داشت مغز انسان به شکل ژنتیکی برنامه‌ریزی شده تا به دنبال بقا و تولید مثل باشد. بر این اساس، تعریف علمی عشق، برای نزدیک به سه قرن به این شکل بود؛ فرایندی اجتماعی که از طریق آن دو موجود زنده نر و ماده تصمیم می‌گیرند تا با همکاری دو طرفه، برای همیاری در امور مربوط به بقا و تولید مثل در کنار یکدیگر باشند.

عشق از دیدگاه روانشناسان معروف

تعریف ذکر شده که انسان را تا حد حیوانات تقلیل می‌داد، توسط بسیاری از افراد قابل قبول نبود و با وجود اطلاعات ناکافی درباره کارکرد مغز در زمینه عشق، نظریه‌های مختلفی درباره عشق از نظریه روانشناسان مختلف تبلور کرد. در ادامه به برخی از این نظریه‌ها خواهیم پرداخت.

رابرت استرنبرگ؛ مثلث عشق

معروف‌ترین و شناخته‌شده‌ترین نظریه در زمینه عشق، توسط استرنبرگ ارائه شد که با اسم مثلث عشق یا سه وجهی روابط شناخته می‌شود. استرنبرگ سه زاویه 1-صمیمت (عاطفه) 2- تعهد (شناخت) و 3- کشش جنسی (فیزیکی) را به عنوان زوایای شکل‌دهنده عشق معرفی کرد. بر اساس نظریه استرنبرگ، وجود هر سه این ابعاد و برابر بودن آنها وجود عشق را تایید می‌کند.

جفری یانگ؛ نظریه طرحواره

نظریه طرحواره و به صورت مشخص‌تر جفری یانگ، به عشق به عنوان راهی برای دامن زدن به طرحواره‌های فردی نگاه می‌کند. این دیدگاه که کمی تلخ به نظر می‌رسد اذعان دارد اگر برای مثال طرحواره شما حول محور دوست داشته‌شدن شکل گرفته باشد، عاشق کسی می‌شوید که شما را دوست دارد؛ اما اگر طرحواره شما حول محور طرد شدن شکل گرفته باشد عاشق کسی می‌شوید که با شما سرد است.

اروین یالوم؛ روانشناسی وجودی

اروین یالوم به عنوان شناخته‌شده‌ترین روانشناس وجودی و نویسنده کتاب‌های بی‌شمار در زمینه علم روانشناسی و رمان‌های جذاب و خواندنی، عشق را به یک عادت وسواس گونه تشبیه می‌کند که با نزدیکی به معشوق خود، به این وسواس دامن می‌زنیم و دوری از آن باعث اذیت شدنمان می‌شود. در مجموع، عشق در نظریه وجودی راهی برای فرار از ترس مرگ در تنهایی شکل می‌گیرد و ترس از هدر رفتن زندگی آن را در مسیرهای مختلف حرکت می‌دهد.

ویکتور فرانکل؛ بنیانگذار نظریه وجودی

دیدگاه ویکتور فرانکل کاملا با نظریه خود سازگار نیست و دید روشن‌تری نسبت به آن دارد. ویکتور فرانکل تمامی ارتباطات انسانی مخصوصا عشق را برای «فراتر از زندگی فیزیکی رفتن» می‌داند که به اشکال مختلف از دید روانشناختی و فیزیکی، منجر به کاهش درد و درگیری‌های زندگی می‌شود. ویکتور فرانکل دید معنوی نسبت به عشق دارد و از آن به عنوان یک نجات‌دهنده برای دو طرف معادله عشق یاد می‌کند.

بیشتر بخوانید:

آبراهام مازلو؛ نظریه انسان‌گرایی

آبراهام مازلو یکی از اولین روانشناسانی بود که انسان را فارغ از جامعه و گروه‌ها مثل خانواده بررسی کرد تا نیازهای درونی و فطری را کشف کند. مطالعات مازلو منجر به شکل‌گیری هرم مازلو شد که نیازهای مختلف یک انسان را طی تمام عمر نشان می‌دهد. نیاز به عشق، علاقه و تعلق در نظریه مازلو یکی از نیازهای اصلی اما ثانویه انسانی است. به این معنا که انسان‌ها بعد از دسترسی به امنیت، رفاه نسبی و رفع نیازهای فیزیولوژی (آب و غذا) خواسته یا ناخواسته با نیاز به عشق مواجه می‌شوند و باید برای این مسئله جوابی پیدا کنند تا قادر به رشد به عنوان یک انسان باشند.

اریک فروم؛ نظریه روانشناسی اجتماعی با دید انسان‌گرا

اریک فروم معتقد است، عشق و تلاش برای پیدا کردن عشق برای پاسخ به چهار نیاز مهم 1- توجه 2- احترام 3- معرفت 4- مسئولیت شکل می‌گیرد. از دید فروم عشق ورزیدن صرفا به معنای علاقه و کشش نیست و بدون آنها نیز عشق می‌تواند وجود داشته باشد. از طرف دیگر فروم اذعان دارد تنهایی و نیاز جنسی مهم‌ترین عوامل در سوق دادن افراد به سمت عشق هستند.

انواع عشق از نظر روانشناسی

تعریف عشق در روانشناسی

بر اساس نظریه رابرت استرنبرگ، سه بُعد عشق در رابطه با یکدیگر، 7 نوع مختلف از عشق را تولید می‌کنند:

  1. دوست داشتن: در این نوع از عشق، فقط بعد صمیمیت وجود دارد و تعهد و کشش جنسی وجود ندارد یا بسیار کمرنگ است.
  2. شیفتگی: این شکل از عشق که می‌تواند شامل عشق در نگاه اول نیز باشد، فقط شامل کشش جنسی یا احساس زیباشناختی در فرد مقابل است که معمولا کوتاه مدت نیز هست.
  3. پوچ: عشق پوچ یا خالی به عشقی گفته می‌شود که فقط شامل تعهد است و کشش جنسی و صمیمیت نقشی در آن ندارند. ازدواج‌های سنتی یا طلاق احساسی بین زوجین می‌تواند این نوع از عشق را بوجود آورد.
  4. رمانتیک: عشق رمانتیک به ترکیب صمیمیت، اشتیاق و کشش جنسی گفته می‌شود که همراه با احساسات شدید و مثبت است و رابطه فیزیکی یا جنسی نیز در آن وجود دارد. در این نوع از عشق تعهد وجود ندارد یا دوطرفه نیست و معمولا باعث دلشکستگی می‌شود.
  5. همراه: در این نوع از عشق، صمیمیت و تعهد وجود دارد اما جایی برای جذابیت جنسی یا اشتیاق نیست. این نوع از عشق بیشتر در زوج‌های سالمند دیده می‌شود که صمیمیت بین آنها طی سالیان زیاد شکل گرفته و محکم شده و علاقه بین آنها تعهد دوطرفه را تامین می‌کند؛ اما کشش جنسی و فیزیکی بین آنها وجود ندارد.
  6. فریبنده: این نوع از عشق که معمولا با تکانشگری و نمایش دادن و پز دادن درباره طرف مقابل همراه است و اکثرا در نوجوانان دیده می‌شود، شامل تعهد قوی به همراه کشش جنسی و فیزیکی همراه با اشتیاق است و ضلع سوم یعنی صمیمیت در آن وجود ندارد.
  7. کامل: عشق کامل یا بی‌نقص در نظریه استرنبرگ به عشقی گفته می‌شود که تمامی اضلاع مثلث یعنی تعهد، اشتیاق فیزیکی و صمیمیت را دارا است. این عشق به سادگی به دست نمی‌آید و طرفین باید برای آن تلاش کنند. علاوه بر این، هرکسی حتی با تلاش‌کردن قادر به رسیدن به آن نیست و برای رسیدن به آن افراد باید شخصیت و هویت کاملی نیز داشته باشند. این عشق برای دوطرف سودمند خواهد بود اما لزوما بلندمدت نیست.

هدف اصلی در عشق

هدف نهایی در عشق برطرف کردن نیازها است

وقتی از زوایای مختلف به عشق نگاه می کنیم، اهداف متغیر به نظر می‌رسند. از برخی زوایا، عشق برای معنا دادن به زندگی پوچ دنیوی وجود دارد و از دید دیگری، عشق فقط یک شکل دیگر از فعالیت‌های پوچ دنیا است. از دید برخی، نیازها ما را به سمت عشق سوق می‌دهند و از دید برخی دیگر، عشق ابزاری برای دستیابی به اهداف و نیازهای دیگری است که می‌تواند ریشه معنوی، فراانسانی یا شناختی داشته باشند.

مشخص‌کردن هدف اصلی در عشق حتی با تعریف عشق در روانشناسی نیز به این سادگی‌ها نخواهد بود و می‌توان گفت بهترین جواب برای این سوال، نیازهای درونی افراد نسبت به آن است.

عشق پدیده‌ای بیولوژیکی است یا فرهنگی

عشق و به طور کلی‌تر روابط عاشقانه چه در چهارچوب دوستی‌های کوتاه یا بلندمدت یا ازدواج، زمینه‌های بیولوژیکی، تکاملی و فرهنگی مختلفی دارند. عشق به عنوان یک پدیده روانشناختی تاثیرات چشمگیری بر کارکردهای مغزی دارد؛ به طوری که طی مدت نسبتا کوتاهی می‌تواند افراد را به یکدیگر معتاد کند! ریشه‌های بیولوژیکی بسیار قدرتمند هستند و حتی اگر با تمام توان خود زور بزنید، قادر به مقابله در برابر آنها نیستید! از طرف دیگر فرهنگ با شکل‌دادن و ساختار بخشیدن و ایجاد قانون برای این روابط، آن را در جامعه به نوعی تبلیغ می‌کند.

می‌توان گفت عشق یک پدیده بین فردی است که ریشه‌های بیولوژیکی دارد و بر اساس چهارچوب‌های فرهنگی و قوانین شکل گرفته، پیش می‌رود و پایان می‌یابد.

بیشتر بخوانید:

از کجا بفهمیم عاشق شده‌ایم

انجمن روانشناسی آمریکا (منبع تشخیصی اختلالات و بیماری های روانی) برای عشق یک تعریف در چهارچوب علم روانشناسی معرفی کرده است که به کمک آن می‌توان وجود عشق را تایید یا رد کرد. البته باید در نظر داشته باشید که APA عشق را یک احساس پیچیده در نظر می‌گیرد و 5 مورد ذکر شده توسط این انجمن، برای شکل‌دهی به یک ساختار علمی بوده است.

  1. احساس محبت نسبت به یک انسان
  2. حس لطافت در بُعد روانی و گاهی جسمی
  3. حساسیت به واکنش‌های بدنی، کلامی و روانشناختی فرد
  4. تجربه لذت صرفا به دلیل وجود فیزیکی فرد
  5. تعلق خاطر

چند واقعیت درباره عشق

تاثیرات عشق بر بدن

همانطور که گفته شد، عشق تاثیرات عجیب و غیرقابل پیش‌بینی‌ای بر بدن انسان دارد. در ادامه به برخی از این تاثیرات قدرتمند و عجیب خواهیم پرداخت.

  1. تنظیم ضربان قلب: پژوهش انجام شده در سازمان بهداشت انگلیس نشان داد وقتی همسران یکدیگر را در آغوش می‌گیرند یا حتی وقتی دست یکدیگر را می‌گیرند، ضربان قلب آنها طی بیست ثانیه یا کمتر، به مرور زمان با یکدیگر هماهنگ می‌شود.
  2. معجون عشق: بر خلاف باورهای قبلی که به نقش کشاننده‌های جنسی در شکل‌گیری عشق اشاره داشت، اطلاعات جدیدتر نشان می‌دهد علاوه بر هورمون‌های جنسی، مواد شیمیایی در مغز و هورمون‌های مختلف که در واکنش به عشق ترشح می‌شوند، ترکیب خاص، پیچیده و منحصر به فردی هستند که در واکنش به چیز دیگری نمی‌توانند ایجاد شوند.
  3. هورمون حسادت: هورمون اکسی توسین که با نام هورمون عشق نیز شناخته می شود و معمولا در نزدیکی‌های فیزیکی مثل بغل کردن ترشح می‌شود، رابطه مستقیم و قدرتمندی با احساس حسادت دارد؛ به طوری که می‌توان این برداشت را داشت که هر چه‌قدر همسر خود را بیشتر به آغوش بکشید، وی بیشتر حسودی خواهد کرد!
  4. عاشق و دیوانه: تجمع زیاد هورمون‌های جنسی که مخصوصا در اوایل ازدواج یا رابطه وجود دارد، به صورت مستقیم بر توانایی تصمیم‌گیری و احساس خطر فرد تاثیر دارند. به بیان دیگر عشق شما را مجنون می‌کند!
  5. عشق درمانی: مطالعات بین فرهنگی در کشورهای مختلف نشان می‌دهد افراد متاهل به طور کلی، حدود 12 درصد کمتر از افراد مجرد یا مطلقه یا بیوه به بیماری‌های قلبی عروقی دچار می‌شوند. این عدد برای مردان متاهل نزدیک به 18 درصد است.
  6. خوشحالی بی‌مرز با عشق: دوپامین که به عنوان هورمون شادی شناخته می‌شود، یکی از اجزای تشکیل‌دهنده معجون عشق در مغز است. این هورمون نه تنها در کنار فردی که عاشقش هستید ترشح می‌شود، بلکه فقط فکر کردن به معشوق می‌تواند باعث ترشح آن شود.
  7. اعتیاد به عشق: ترکیب هورمون‌هایی مثل دوپامین و اندورفین که در معجون بیوشیمیایی عشق وجود دارند، مشابه هورمون‌هایی هستند که در افراد درگیر با اعتیاد دیده می‌شود و مطالعات مختلف ارتباط اعتیاد (به همسر) و عشق را تایید کرده‌اند.

مغز عشاق مانند مغز معتادان است!

8. رژیم عشق: عشق با ترکیب اندورفین و اکسی توسین در بدن، می‌تواند منجر به کاهش وزن و متابولیسم بدن شود.

9. عشق کور است: مسیر‌های عصبی مربوط به تصمیم‌گیری منطقی می‌توانند در مواجهه با عشق کم کار شوند. این موضوع باعث می‌شود تا توانایی توجه به نشانه‌های منفی یا ناراحت کننده کاهش یابد.

10. همه مغز برای عشق: عشق به عنوان یک پدیده فیزیولوژی تقریبا همه مغز و تقریبا همه هورمون‌ها و انتقال‌دهنده‌های عصبی را درگیر می‌کند.

11. دین عشق: عشق به عنوان یک پدیده روانشناختی می‌تواند بخش‌هایی از مغز که منحصر به دین و ایمان هستند را درگیر کند.

12. عشق وسواسی: گاهی اوقات تاثیر عشق بر مغز با تاثیر OCD (اختلال وسواسی جبری) بر مغز غیرقابل تفکیک است.

13. خلاقیت عشق: بر اساس مطالعات انجام شده، افراد عاشق میزان بیشتری از خلاقیت را از خود نشان می‌دهند.

14. عشق به عنوان مسکن: اندورفین که مخدری طبیعی است و در بدن تولید می‌شود، در افراد عاشق سطح بالاتری دارد که منجر به کاهش دردهای فیزیکی و استرس می‌شود.

15. دلشکستگی: سندرم قلب شکسته یک بیماری پزشکی است که می‌تواند بر اثر استرس، اضطراب یا دلشکستگی ناشی از عشق ایجاد شود.

16. عشق و بیماری: دوری از معشوق می‌تواند هورمون کورتیزول را افزایش دهد که استرس بدن را کنترل می‌کند. این افزایش، منجر به کاهش توانایی‌های سیستم ایمنی بدن شده و می‌تواند منجر به بیمار شدن شما شود.

17. عشق در یک نگاه: از دید شناختی، مغز برای عاشق شدن به کمتر از یک ثانیه زمان نیاز دارد!

کلام آخر

می‌توان با اطمینان گفت به اندازه تمامی ساکنین زمین تعریف برای عشق وجود دارد. در این مقاله تعریف عشق در روانشناسی و از زبان روانشناسان مختلف با نظریه‌های مختلف را بررسی کردیم و چهارچوب علمی انجمن روانپزشکی آمریکا را نیز شرح دادیم. با این حال، عشق صرفا این توضیحات و مثال های ذکر شده نیست و حتی با وجود تمامی اطلاعاتی که در حال حاضر از عشق داریم، می‌توان گفت همچنان و شاید برای همیشه، عشق یک راز باقی می‌ماند.

منابع:

سپهر شیخ زاده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *