هدف عشق چیست؟ بررسی 7 دلیل روانشناختی

هدف عشق چیست

آدم‌های بزرگ ریسک می‌کنند! اما نه بر سرِ سلامت روان و زندگی‌شون…

مراقب باش داری سرِ چی قمار می‌کنی…

عشق از دید بسیاری یک افسانه قدیمی و از دید برخی دیگر مهم‌ترین نیاز زندگی روزمره است. کلمه عشق در لغت‌نامه برخی یک تابو است و از حرف زدن درباره آن پرهیز می‌کنند و برخی دیگر فقط به عشق اهمیت می‌دهند و تمام فعالیت‌های زندگی خود را حول آن شکل می‌دهند. فارغ از اینکه دیدگاهمان نسبت به عشق چیست، چه بخواهیم چه نخواهیم گاه و بی‌گاه آن را تجربه می‌کنیم؛ ممکن است ما را سردرگم کند، ممکن است ما را خوشحال کند؛ اما سوال مهم این است که هدف عشق چیست؟ آیا عشق یک نیاز ضروری است؟ چطور می‌توان به آن رسید و چه‌قدر در زندگی روزمره اهمیت دارد؟

هدف عشق چیست؟

هدف عشق چیست

نیچه، فیلسوف اتریشی، عشق را یک بیماری ویروسی انسان می‌داند، داستایفسکی، نویسنده روس، عشق را یک توهم می‌داند، مارتین سلیگمن، بنیان‌گذار روانشناسی مثبت‌گرا، عشق را درمان اکثر مشکلات جسمی و روانشناختی می‌داند، ویکتور فرانکل، بنیان گذار روانشناسی وجودی، عشق را هدف نهایی از زندگی می‌داند.

اگر بخواهیم نظر افراد مختلف درباره عشق را بنویسیم، احتمالا یکی از قطورترین کتاب‌های تاریخ را خواهیم نوشت! حتی اگر بخواهیم از دید علمی به عشق نگاه کنیم، همچنان داده‌ها به شدت متناقض، ناکامل و گاهی غیرواقعی به نظر می‌رسند.

قابل‌قبول‌ترین تعریف عشق در روانشناسی، از نظریه مثلث عشق استرنبرگ این است که در صورتی که در یک رابطه بین دو فرد بالغ و عاقل، صمیمیت، تعهد و اشتیاق جسمی وجود داشته باشد می‌توان وجود عشق را تایید کرد. ولی هدف عشق چیست؟

بیشتر بخوانید:

اهداف در عشق

برخی از زوجین، اهداف مشخص و قابل اندازه‌گیری در روابط مشخص می‌کنند. افزایش ارتباطات اجتماعی، یادگیری مهارت‌های دونفره، خوش گذراندن، مفید بودن یا تلاش کردن برای رشد شخصی شاید رایج‌ترین اهداف عشق باشند. در این میان، 7 دلیل از طرف روانشناسان انسان‌گرا به عنوان هدف عشق شناسایی شده است که به آنها خواهیم پرداخت:

  • ارتباط: انسان به عنوان یک موجود اجتماعی به ارتباط میان‌فردی نیاز دارد. غایی‌ترین شکل از این ارتباط، عشق و رابطه عاشقانه است که هر فردی در مسیر رشد خود به آن نیاز پیدا می‌کند و باید برای دستیابی به آن تلاش کند.
  • خودشناسی: ارتباط و زندگی نزدیک با فردی دیگر می‌تواند منبع موثق و قدرتمندی برای خودشناسی باشد. نقاط قوت و ضعف، هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیرمستقیم در روابط شناسایی می‌شوند و یک رابطه سالم، روش نسبتا مناسبی برای دستیابی به اطلاعات کافی درباره خود است.
  • رابطه جنسی: رابطه جنسی یک نیاز اولیه یا فیزیولوژی نیست؛ به این معنا که بدون آن نخواهیم مُرد! با این وجود یکی از نیازمندی‌های یک زندگی سالم است و بهترین شکل ارضای این نیاز در رابطه عاشقانه و با فردی که علاقه عمیقی به وی داریم است.
  • انگیزه: فرقی نمی‌کند اگر برای بیشتر دیده‌شدن در رابطه تلاش می‌کنید یا صرفا به رشد و پیشرفت شخصی اهمیت می‌دهید، رابطه و عشق منبع بسیار قدرتمندی از انگیزه است که با همراهی صمیمانه و نزدیکی بین زوجین، قدرت بیشتری نیز خواهد داشت.
  • تغییر: تغییر عادات مخصوصا عادات بدی که همیشه و در طول زندگی داشته‌ایم می‌توانند سخت یا حتی غیرممکن باشند. با این وجود بسیاری از افراد حاضرند برای معشوق خود این چالش‌ها را به جان خریده و برای حفظ رابطه‌ای که دارند، عادات منفی و ناسازگار خود را تغییر دهند. عشق معلم با نفوذی است که می‌تواند ما را مجبور به هرکاری بکند!
  • تکیه‌گاه: عشق تکیه‌گاهی برای مواقع دشوار و سخت ایجاد می‌کند. با یک تکیه‌گاه مستحکم، حرکت به سمت جلو و مقابله با مشکلات مختلف آسان‌تر می‌شود. انگیزه و میل به تغییری که عشق ایجاد می‌کند، میل به سمت آینده بهتر را نیز ایجاد می‌کند که با داشتن یک تکیه‌گاه مستحکم، دستیابی به آن نیز ساده‌تر می‌شود.
  • لذت: در نهایت، ساده‌ترین و در عین حال مهم‌ترین جنبه از عشق، لذت است. انسان به عنوان یک موجود زنده فعالانه به سمت لذت و آرامش قدم برمی‌دارد و عوامل مختلف در عشق، این لذت را در جوانب مختلف فراهم می‌کنند.

این اهداف باعث پخته‌تر شدن ما در زندگی می‌شوند و رنگ و بوی تازه‌ای به روابط می‌دهند. اما آیا هدف عشق همین فعالیت‌ها و رشد شخصی است؟

عشق چه‌قدر در زندگی مهم است؟

تاثیر عشق

روابط بین‌فردی، ما را به عنوان یک انسان، سالم و در مسیر بهتری نگه می‌دارند. این ارتباطات با تمام دشواری و چالش‌های خود، فواید بسیاری برای ما دارند و باعث می‌شوند تا دایره‌های دوستی زیادی داشته باشیم. حال تصور کنید این نزدیکی و صمیمیت، به والاترین و غایت نهایی خود، یعنی عشق منجر شود. مشخصا بااهمیت‌ترین جنبه عشق در زندگی، متصل نگه داشتن ما به زندگی با تمام دشواری‌های آن است. عشق انگیزه ایجاد می‌کند و انگیزه مهم‌ترین نیاز برای زندگی کردن است. به بیان دیگر، شاید بتوان گفت عشق برای زنده ماندن ضروری نیست، اما برای زندگی کردن به ما هدف، انگیزه و مسیر می‌دهد.

فواید عشق چیست؟

نقش عشق در سلامت

باور کنید یا نه، عشق فواید بسیاری برای بدن دارد! تحقیقات نشان می‌دهند افرادی که در یک رابطه عاشقانه رضایت‌بخش به مدت طولانی هستند، به طور میانگین تا سی سال بیشتر عمر می‌کنند. این موضوع بیشتر از همه به دلیل کاهش مشکلات قلبی در افراد متاهل است. علاوه بر این، عشق به عنوان یک وضعیت روانشناختی، تقریبا تمامی نواحی مغز را تحریک می‌کند که ریسک ابتلا به بیماری‌های مرتبط با زوال عقل، مثل آلزایمر را کاهش می‌دهد.

داده‌های مطالعه‌ی مغز زوج های عاشق نشان می‌دهد کارکرد مغز عاشق تا حد زیادی شبیه به مغز معتادین به مواد مخدر است! این شباهت‌ها مخصوصا در مدار سروتونین و دوپامین قابل مشاهده هستند که بیشتر از همه با احساس شادی، انگیزه و هدفمندی، برنامه ریزی و عادت کردن در ارتباط هستند.

برخی از مشاهدات دیگر که گفته‌های اروین یالوم (روانشناس وجودی) را تایید می‌کند، نشان می‌دهد که عشق تاحدودی مناطق مربوط به وسواس در مغز را نیز تحریک می‌کند. این مناطق تحریک‌شده به شکل درگیری ذهنی شدید درباره طرف مقابل خود را بروز می‌دهند و می‌تواند منجر به تشدید صمیمیت در رابطه شود.

هورمون‌های درگیر در عشق مثل اکسی توسین، می‌توانند باعث کاهش اشتها و کاهش وزن شوند! این هورمون‌ها به صورت غیرمستقیم می‌توانند خطر بیماری‌هایی مثل دیابت را نیز کاهش دهند.

بیشتر بخوانید:

باورهای اشتباه درباره عشق

استرنبرگ در مطالعات مربوط به نظریه خود، برخی باورهای اشتباه درباره عشق را برای همیشه بررسی و رد کرده است. برای مثال، عشق یک کیفیت صفر یا صدی نیست؛ یعنی عشق می‌تواند در درجات مختلف اتفاق بیفتد. از طرف دیگر، نیمه گمشده یا معشوق، ما را تکمیل نمی‌کند و ساخت یک رابطه کامل و بی‌نقص، به تکامل شخصیتی هر دو طرف رابطه نیاز دارد. این مطالعات همچنین نشان می‌دهند، عشق فقط یک بار در زندگی اتفاق نمی‌افتد و افراد بعد از روابط عاشقانه‌ای که به دلایل مختلف پایان یافته، شاید با دشواری، می‌توانند دوباره عشق را تجربه کنند.

در این میان جذاب‌ترین باور اشتباه درباره عشق که توسط استرنبرگ رد شد، همیشگی بودن عشق است! بسیاری از افراد باور دارند وقتی با فرد درست وارد رابطه می‌شوند و عشق و صمیمیت بین آنها وجود دارد، رابطه آنها ماندگار و همیشگی خواهد بود. استرنبرگ در مطالعات خود به تصویر کشید هر رابطه بی‌نقصی، بدون اهمیت‌دادن طرفین و تلاش برای رابطه از بین خواهد رفت و در مقابل، هر رابطه‌ای با میزان کافی از تلاش طرفین ماندگار و جاودان خواهد شد.

آیا برای زنده ماندن به عشق نیاز داریم؟

عشق برای زنده ماندن ضروری نیست

عشق می‌تواند طول عمر را افزایش دهد، ریسک برخی از بیماری‌ها را کاهش داده و با ایجاد بستری سالم برای ارتباط انسانی، آرامش را به ما هدیه دهد. اما آیا عشق برای زنده ماندن ضروری است؟

اولین نظریه درباره ازدواج و عشق، از نظریه تکامل داروین برخواست که اذعان داشت، تمامی موجودات زنده برای بقای نسل و جفت‌گیری، امیالی نسبت به جنس مخالف دارند؛ این امیال با چهارچوب‌های فرهنگی (ازدواج) قاعده و قانونی پیدا می‌کنند و انسان با حرکت به سمت یک‌جانشینی و سکونت، ازدواج و عاشق شدن را به عنوان یک عادت حفظ کرده است.

نظریه‌های جدیدتر که مستند بر یافته‌های علمی در زمینه نورولوژی هستند، نشان می‌دهند عشق می‌تواند نواحی مرتبط با دین و ایمان در مغز را تحریک کند. یافته‌های دیگر تایید می‌کنند عشق با ترشح اندورفین در مغز دردهای جسمی و روحی را کاهش داده و تاثیرات مستقیمی در برنامه ریزی بلندمدت و انگیزه دارد.

با این وجود، عشق به عنوان یک پدیده روانشناختی برای بقا و زنده‌ماندن ضروری نیست. از طرفی عشق به عنوان یک سهولت‌دهنده تا حدود زیادی کیفیت زندگی را افزایش داده و همانطور که روانشناسان اگزیستانسیال استدلال می‌کنند، به نوعی هدف زندگی است.

آیا عشق ما را خوشحال می کند؟

عشق با ترشح هورمون‌ها باعث خوشحالی می‌شود.

یافته‌های مرتبط با علوم اعصاب، تایید می‌کنند که عشق مدار دوپامین و سروتونین در مغز را تحت تاثیر قرار می‌دهد. این دو هورمون که وظیفه احساس لذت، شادی و هدفمندی را کنترل می‌کنند، تاثیر مستقیمی بر احساس شادی دارند. بنابراین عشق می‌تواند ما را خوشحال کند. اما موضوعی که باید در پاسخ به آن توجه کنیم، عوارض جانبی عشق و عاشقی است!

همان‌طور که گفته شد شباهت‌هایی بین معتادین به مواد مخدر و عشاق وجود دارد و همانطور که معتاد پس از دوری از مواد احساس ناراحتی جسمی و روحی شدیدی را تجربه می‌کند، عشاق نیز در دوری خود تاثیرات مشابهی را تجربه می‌کنند.

از طرف دیگر، عشق تاثیرات مختلفی بر مغز و بدن دارد. تاثیراتی که در حالت طبیعی و معمولا اوایل رابطه همراه با خوشی و شادی است اما در بلند مدت می‌تواند احساسات منفی مثل حسادت یا کج خلقی را فراخوانی کند. کنترل این احساسات و گذر از مراحل مختلف رابطه، می‌تواند به دوام خوشحالی در عشق کمک کند؛ اما مانند هر فرایند روانشناختی دیگر، عشق همیشه ثابت نیست! عوامل تاثیرگذار و زمینه‌های بیولوژیکی درگیر در عشق، در طول زمان با افت‌وخیز مواجه می‌شوند. درک این موضوع و برخورد منطقی با این تلاطم و روزمرگی در عشق است که خوشحالی در عشق را ماندگار و پایدار می‌کند.

کلام آخر

عشق یکی از پیچیده‌ترین فرایند‌های انسانی است و مطالعه و بررسی آن از یک زاویه محدود، اطلاعات کافی به ما نمی‌دهد. از هر طرفی که به عشق نگاه می‌کنیم، فواید و ضررهایی برای ما دارد. حفظ آن نیاز به تلاش مستمر دارد و چالش‌های دشواری در مسیر افراد ایجاد می‌کند. پس چرا این‌قدر نسبت به آن احساس نیاز می‌کنیم؟ هدف عشق چیست؟ پاسخ این سوال در دل تک تکمان نهفته است؛ چیزی که نیاز داریم را در رابطه دریافت می‌کنیم و برای تامین نیازهای فرد مقابل، از هر تلاشی دریغ نمی‌کنیم. در این شرایط، با وجود ضروری نبودن عشق برای زندگی و زنده ماندن، دلیلی برای زنده بودن و انگیزه‌ای برای بهتر بودن به ما می‌دهد.

منابغ:

What is love’s purpose?

Why is love important to humans?

love is the meaning of life

سپهر شیخ زاده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *